نانِ ما بیچاره ها با رنج پیدا میشود
خرج و برجِ زندگی بغرنج پیدا میشود
ساعت شش گر قرار ما و صاحب خانه بود
کله اش نامرد ، رأس پنج پیدا میشود
تا بگیرد پول آب و برق از مستاجرین
توی لحن خنده هایش غنج پیدا میشود
روزی یک عده هم پشت ترافیک و چراغ
در مصاف شیشه و اسفنج پیدا می شود
ما که بعد از انقلاب از باج دادن راحتیم
شاه تنها داخل شطرنج پیدا میشود
شیخ اما روزی اش را از بهشت آورده اند
هر کجا پا میگذارد گنج پیدا میشود
گنج هم پیدا که شد بالفور آقا زاده ای
با فلز یاب و عتیقه سنج پیدا میشود
بعد یک هفته همین که جنس ها رد شد از آب
پیکر یک ناخدا در لَنج 😳😳 پیدا میشود
در سرم مطلب زیادی بود اما قافیه
میرسد اینجا به پایان باقی اش را بی خیال........