طنّاز و شیرین و بلا استاد خالو
در صحنه حاضر هر کجا استاد خالو
آن قدر محبوب دل ما شد که باشد
در انجمن ها آشنا استاد خالو
اشعار طنز خویش را مانند پیتزا
کش میدهد از انتها استاد خالو
هی میشود روی موتور زلفش پریشان
آشفته کرده باد را استاد خالو!
مانند ماهیهای دریای جنوب است
سُر میخورد از دست ها استاد خالو
با این بزرگیاش نمیدانم چگونه
جا میشود در شعر ما استاد خالو؟
آن قدر در کارش دقیق و نکتهسنج است
پا کرده کفش تا به تا استاد خالو!
من را ببخش از این که حرف مفت بسیار
هی میپرانم بی هوا استاد خالو!
من حرف هایم را زدم کافیست دیگر
عرضی ندارم بنده با استاد خالو...