تا دور و برت هست چنین حور و پری ها ...
پرهیز کن امروز از این دور و بری ها
انگـار بهشتیست که رو سوی تو کرده...
هر جا نگری پرشده از حور و پری ها
اینجاسـت خیابان پر از ماه و فرشته ...
باریک کمر ،سینه سپر، قُپه سری ها
عناب لبی یـا سر زلفی زده بـیرون...
چون گل که شکوفا شده از خیره سری ها
دنیا شده بر عکس که لیلی شده مجنون...
دنبال تو هستند در این دوره زری ها
کافیست بخندی و بدزدند دلت را...
این غنچه لبان ، خنده زنان ، لب گوهری ها
دم خور نشو با آدمکان دم بازار...
تا دل نسپاری تو به این عشوه گری ها
بهتر بنـشـینی تو اگر جنـبه نداری...
با اصغر رانـنـده و اکبر جگری ها
ای پیرهنت چاک و سرت را زده روغن...
روغن نچکد از گل این بی خبری ها
هشدار که چـشمـان گلی را نکشانی...
دنبال خودت تا گذر دربدری ها
ای کاش که اصلاح شوی چون غزل من...
تا کاش نگوئی تو چنان کاشمری ها
پوشیدگی آموز تو از غنچه ی نو رس...
پر پرنشود تا نکند پرده دری ها