شعرطنز
دوش بودم با صبادر گفتگو
گفتم از احوال خود با من بگو
درجوابم گفت حالم خوب نیست
گفتمش این نا خوشی از بهر چیست
گفت گشتم در دیار مسلمین
تا رسیدم کشوری همچون نگین
سر زمینی بس بزرگ و نفت خیز
از معادن هر چه گویی ای عزیز
صادراتش نفت بود و گازوییل
می رسید از آنطرف جنس شکیل
وضع بازارش بسی آشفته بود
می نمایانید شاخص ها رکود
مفتضح دیدم فضای اشتغال
گر چه می آمد صدای قیل و قال
جنس چینی دیدم آنجا بی شمار
جنس ملی خاک می خورد وغبار