یادش بخیر آن روزها با زیرشلواری
می رفت آدم هر کجا با زیرشلواری
از بوق سگ تا چله گربه همه بودند
دنبال یک لقمه غذا با زیرشلواری بودند
دائم پیش هم اما نمی کردند
یک لحظه دست از پا خطا با زیرشلواری
حتی به بستر نیز می رفتند البته
خانم جدا،آقا جدا با زیرشلواری
بابای من الله اکبر را که می گفتند
می رفت مسجد بی ریا با زیرشلواری
روی شکم می بست اول ها ولی الان
سر می خورد از پای بابا زیرشلواری
مرد حسابی زیرشلواری اگر بد بود
آدم چرا شد آشنا با زیرشلواری ؟
دیگر گذشت آن دوره که از ترس می کردند
در خانه هم مردم شنا با زیرشلواری
بد نیست گاهی ول شود آدم همینطوری
توی خیابان منتها با زیرشلواری
این هم خودش یک نوع نافرمانی ملی است
از هر سه تا آدم دو تا با زیرشلواری
اجرای زنده روی سن با زیر پیراهن
تنظیم تصویر و صدا با زیرشلواری
آزادی مردی زبانم لال زندانی
یا مرگ بیماری رها با زیرشلواری
معلوم شد الان چرا در عالم بالا
دیشب قدم میزد خدا با زیرشلواری
حل شد تمام مشکل مردم فقط مانده
این مشکل ما و شما با زیرشلواری
تازه تو که اصلا همین را هم نپوشیدی
ایراد می گیری به ما با زیرشلواری