پریدن از لب دیوار، سخت است!
پریدن از لب دیوار، سخت است!
عزیزم! واقعاً این کار سخت است
زنم در جیب من سیگار دیده
دگر با این حساب انکار سخت است
به آسانی کنم ترک هر چه باشد
نمی دانم چرا سیگار سخت است
برای شاعران وقت سرودن
نبود کاغذ و خودکار سخت است
برای کارمندِ غیر رسمی
یقیناً زندگی بسیار سخت است
در این وضعِ بدِ دارو و درمان
اگر فردی شود بیمار سخت است
برای فرد شلوارک به پا کن
چرا پوشیدن شلوار سخت است؟
همان بهتر عروسی خانه باشد
اجاره کردن تالار سخت است
برای مردِ بیش از حد بدهکار
عبور از کوچه ی بازار سخت است
برای مردم دارا یقیناً
تحمل کردن نادار سخت است
میان انتخابِ بد وَ بدتر
اگر گاهی شوی ناچار سخت است