“دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما”
گفت: بَه بَه واقعاً این جا چه حالی می دهد!
***
***
“دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند”
غافل از این که درین شهر اماکن داریم!
***
***
“مزن بر سرِ ناتوان دست زور”
که روزی بپیچد به دورت چومار…
***
***
“نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت”
چگونه یک شبه آمد وزیر کشور شد!
***
***
“سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز”
مرده آن است که اقساط فراوان دارد!
***
***
“آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا”
لااقل دیشب سند را می رساندی پاسگاه!
***
***
“یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور”
من خودم تا انتها سریالِ آن را دیده ام!
***
***
“دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما”
تازه کفشِ خوشگلی هم از قضا کِش رفته بود!
***
***
“حکیمانِ زمانه راست گفتند”
که بحث هسته ای پایان ندارد….!
***
***
“بنی آدم اعضای یک پیکرند”
ولی همدگر را چرا می درند؟!