بنده راکب بر شتر بودم و حالا یک موتور
فرق دارد دنده های یک شتر با یک موتور
بنده از آن روز دیگر هیچ کس را بنده نیست
کی شنیدی از خدا کرده ست پروا یک موتور ؟!
گر جماعت مثل دریا از خیابان رد شـوند
می زند بی ادعا دل را به دریا یــک موتور
دختری از یک خیابان گر کند قصــد عبور
پیش پایش می زند فوری بفرما یـک موتور!
این موتور یا آن موتور ؟ هریک چراغی میزند
می کند او انتخاب از بین آنها یــک موتور
دلبری را می رساندم پیش از این تا مدرسه
پیش از این می کرد کار زانتیا را یـک موتور
کس به میدان در نمی آ ید سواران را چه شد
دودها شد محو ، چیزی نیست الا یک موتور
بهترین راه ترور کردن قضاوت کن که چیست؟
با دوچرخه یا پیاده ، با شتر ، یا یک موتور ؟!
بگذریم از بیت های ظاهرا بودار و بـد
من نگفتم، تجربه می گوید اما یـک موتور !
همچنان ، هرگز، همیشه ، بی گمان ، حتی، ولی
باز ، اما، تازه ، شاید ، گرچه ، زیرا ... یک موتور !!
در کمال سادگـی بی شک به یوسف میرسید
گر می آمد می خرید ازما زلیخا یــک موتور
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه من دیدم سه پشته می دهد پا یک موتور !
فاعـلاتن ، فاعـلاتن را رها کن بـعد از این ،
دست کم در خواست کن از حق تعالی یک موتور