از رفیقِ حسود می ترسم، با تمامِ وجود می ترسم
از رفیقِ حسود می ترسم
با تمامِ وجود می ترسم
پای کوهی که حاسدان هستند
از مسیرِ صعود می ترسم
در مکانی که هست آسانسور
من زمانِ ورود می ترسم!
توی پروازِ داخلی هر بار
در زمان فرود می ترسم
من نترسم ز اژدها اما
از زنِاهلِمود می ترسم!
کافه ی سنتی نرفتم چون
از ضررهای دود می ترسم!
کلّه ی ظهر می شوم بیدار
بس که از صبحِ زود می ترسم!