رفت مردی سوی زایشگاه و گفت
رفت مردی سوی زایشگاه و گفت
درد دارم گوشه ای جایم دهید
آمدم این جا برای زایمان
زودتر تحویل مامایم دهید
خانمی فریاد زد ای لندهور
ابلهی، دیوانه ای یا گیج و منگ
گور خود را گم کن از این جا برو
مرد کی می زاید آخر ای مشنگ
مرد هم با ناله ی جانسوز گفت
طی شد آن روزی که امر زایمان
خاص زن ها بود و مرد آسوده از
درد طاقت سوز و سختی های آن
زیر بار خرج های زندگی
مردهای گنده هم زاییده اند
مثل خانم ها نه بعد از چند ماه
بلکه روزی ده شکم زاییده اند